تحلیل استراتژیک چیست؟
تجزیه و تحلیل استراتژیک فرآیندی است که به وسیله ی آن سازمان می تواند محیط داخلی سازمان و محیط رقابتی خارجی خود را ارزیابی و بررسی کند تا بتواند تصمیمات آگاهانه و استراتژی های کارآمدی را اتخاذ کند. هدف تجزیه و تحلیل استراتژیک، به دست آوردن درک جامع از عواملی است که میتوانند بر سازمان و موقعیت رقابتی آن در بازار تأثیر بگذارند. اطلاعات به دست آمده از تحلیل استراتژیک در مراحلی مانند هدف گذاری سازمانی، تدوین برنامه ها و استراتژی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به کار گرفته می شود.
مؤلفههای کلیدی تجزیه و تحلیل استراتژیک معمولاً شامل موارد زیر هستند:
تجزیه و تحلیل داخلی:
- ارزیابی منابع داخلی، توانمندیها، نقاط قوت و ضعف سازمان.
- شناسایی کارکردهای اصلی سازمان و زمینههایی که نیاز به بهبود دارند.
- ارزیابی ساختار سازمانی، فرهنگ و فرآیندهای مدیریتی و عملیاتی.
تجزیه و تحلیل خارجی:
- بررسی عوامل محیطی خارجی(Macro)، از جمله سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناورانه و زیستمحیطی و قانونی)
- تجزیه و تحلیل صنعت(Micro) و چشمانداز رقابتی از طریق ابزارهایی مانند نیروهای پنجگانه پورتر برای درک پویایی رقابت، قدرت چانه زنی خریداران و تامینکنندگان، تهدید ورود رقبای جدید و تهدید جایگزینهای محصولات و خدمات
تجزیه و تحلیل SWOT:
- یکپارچهسازی یافتههای تجزیه و تحلیل داخلی و خارجی سازمان برای شناسایی نقاط قوت، ضعفها، فرصتها و تهدیدهای سازمان
- استفاده از تجزیه و تحلیل SWOT به عنوان یک ابزار برنامهریزی استراتژیک در تدوین استراتژیها که خروجی این فرآیند بر اساس درک جامع از عوامل داخلی و خارجی موثر است.
شناسایی مسائل و چالشهای کلیدی:
- تشخیص مسائل و چالشهای حیاتی که سازمان ممکن است در محیط خارجی یا در عملکرد داخلی خود مواجه شود.
- اولویتبندی و حل این مسائل برای توسعه استراتژیهای موثر
تجزیه و تحلیل استراتژیک یک فرآیند مداوم است، زیرا محیط تجاری پویا و قابل تغییر است و سازمانها باید بهطور منظم استراتژیهای خود را با تغییرات محیط پیرامون سازگار کنند تا بتوانند در شرایط رقابتی باقی بمانند و به دستاوردهای بلندمدت دست یابند.
تفاوت تحلیل استراتژیک بازار با تحلیل رایج بازار
تجزیه و تحلیل استراتژیک بازار و تجزیه و تحلیل معمولی بازار دو مفهوم مرتبط هستند که در رابطه با ارزیابی محیط رقابتی برای اتخاذ تصمیمات موثر و استراتژیک هستند. با این حال، این دو مفهوم در دامنه، تمرکز و اهداف اختلاف دارند. در زیر تفاوتهای کلیدی بین این دو تحلیل آمده است:
دامنه:
-
- تجزیه و تحلیل استراتژیک بازار: تحلیل استراتژیک فرآیند گستردهتر و جامعتری است که شامل ارزیابی عوامل داخلی و خارجی است که میتوانند بر اهداف بلندمدت و مزیت رقابتی یک سازمان تأثیر بگذارند.
- تجزیه و تحلیل رایج بازار: معمولاً دارای یک جزئی تر و دارای تمرکز است و معمولاً با یک بازار یا بخش خاص صنعت مرتبط است. معمولاً شامل ارزیابی تقاضا، عرضه، رقابت و سایر عوامل مرتبط در یک بازار خاص میشود.
زمان تحلیل:
-
- تجزیه و تحلیل استراتژیک بازار: اغلب با توجه به یک افق زمانی بلندتر انجام می شود ، بنابراین علاوه بر تحلیل شرایط فعلی بازار و رقابت ، روندها (Trend) و تغییراتی را که ممکن است در چند سال آینده رخ دهند، را نیز در نظر میگیرد. هدف این نوع از تحلیل اطمینان از موفقیت کسب و کار ها در بلندمدت و تخصیص بهینه منابع است.
- تجزیه و تحلیل رایج بازار: ممکن است دارای یک افق زمانی کوتاهتر باشد و ممکن است بیشتر بر شرایط بازار کنونی و فرصتها یا چالشهای فوری تمرکز کند.
اهداف:
-
- تجزیه و تحلیل استراتژیک بازار: هدف اصلی در این نوع از تحلیل این است که به توسعه کلی استراتژی و موفقیت رقابتی یک شرکت کمک کند. این فرآیند به شناسایی حوزههای دارای پتانسیل به منظور رشد، ایجاد مزیت و موقعیت رقابتی و مدیریت ریسک کمک میکند.
- تجزیه و تحلیل رایج بازار: هدف اصلی این است که به تجزیه و تحلیل اطلاعات بازار خاصی بپردازد و تصمیمگیریهای تاکتیکی را پشتیبانی کند. ممکن است شامل ارزیابی اندازه بازار، شناسایی مشتریان هدف و درک رقبا باشد.
عمق تحلیل:
-
- تجزیه و تحلیل استراتژیک بازار: شامل تجزیه و تحلیل عمیق در جوانب مختلف است، از جمله توانمندیهای داخلی سازمان، عوامل محیطی خارجی (Macro) و پویایی های صنعت (Micro)
- تجزیه و تحلیل رایج بازار: معمولاً بر تحلیل ترجیحات مشتریان، چشمانداز رقابتی و عوامل تنظیمی در یک بازار خاص تمرکز دارد.
به طور خلاصه، در حالی که تجزیه و تحلیل استراتژیک بازار دیدگاه جامعی از محیط تجاری را فراهم میکند تا به تصمیمات بلندمدت اطلاعاتی بدهد، تجزیه و تحلیل معمولی بازار تمایل دارد که متمرکز و فوری باشد و به جنبههای خاص یک بازار بپردازد تا تصمیمات کوتاهمدت را پشتیبانی کند.
اهمیت انجام تحلیل استراتژیک
کنترل استراتژیک به چندین دلیل بسیار حیاتی است، زیرا نقش حیاتی در اطمینان از کارایی و موفقیت فرآیند مدیریت استراتژیک سازمان دارد. در زیر برخی از دلایل اصلی اهمیت کنترل استراتژیک آورده شده است:
هماهنگی با اهداف:
-
- اطمینان از دستیابی به اهداف: کنترل استراتژیک کمک میکند تا فعالیتها و زمینههای عملیاتی سازمان با اهداف بلندمدت و اهداف استراتژیک هماهنگ شوند. این فرآیند ابزاری فراهم میکند تا تأیید شود که سازمان در جهت مطلوب حرکت میکند.
ارزیابی عملکرد:
-
- ارزیابی کارایی: کنترل استراتژیک امکان ارزیابی مداوم کارایی استراتژیهای پیادهسازی شده را فراهم میکند. با مقایسه عملکرد واقعی با شاخصهای مشخص شده از پیش، سازمان میتواند میزان کارایی استراتژیهای خود را سنجیده کند.
تطبیق با تغییر:
-
- انعطافپذیری و تطبیق: در یک محیط تجاری پویا، تغییرات حتمی هستند. کنترل استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد تا به تغییرات در محیط داخلی و خارجی به سرعت واکنش نشان دهد. این به شناسایی تغییرات در شرایط بازار، پیشرفتهای فناورانه یا تغییرات در منظر رقابت کمک میکند و استراتژیها را بهموقع تنظیم کند.
اقدام اصلاحی:
-
- شناسایی انحرافات: کنترل استراتژیک در شناسایی هر گونه انحراف مهم یا اختلاف بین عملکرد برنامهریزی شده و عملکرد واقعی به عنوان یک سیستم هشدار زودهنگ عمل میکند. این به سازمان این امکان را میدهد تا بهسرعت به مسائل پاسخ دهد قبل از آنکه به مشکلات بزرگتر تبدیل شوند.
بهینهسازی منابع:
-
- تخصیص بهینه منابع: با نظارت بر اجرای استراتژیها، سازمان میتواند تخصیص منابع را بهینه کند. این اطمینان میدهد که منابع مالی، انسانی و زمان بهطور مؤثر و با کارآیی برای حمایت از فعالیتهای استراتژیک مورد استفاده قرار میگیرند.
یادگیری و بهبود:
-
- پیشرفت مداوم: کنترل استراتژیک فرهنگ بهبود مداوم در سازمان را ترویج میکند. این فرآیند ترغیب به یادگیری از هر دو موفقیت و شکست میکند و امکان تجزیه و تحلیل و بهبود تصمیمگیریها و اقدامات استراتژیک در آینده را فراهم میکند.
تصمیمگیری بهبودیافته:
-
- تصمیمگیری اطلاعاتمحور: از طریق بازخورد ارائهشده توسط فرآیندهای کنترل استراتژیک، تصمیمگیرندگان به دستاوردهای تصمیمات خود درک دقیقتری پیدا میکنند. این اطلاعات به تصمیمگیریهای مبتنی بر داده کمک میکند.
مزیت رقابتی:
-
- حفظ رقابتپذیری: در بازارهای به سرعت تغییر کننده، سازمانها باید رقابتی باقی بمانند. کنترل استراتژیک به سازمانها کمک میکند که چابک بمانند و به تغییرات در استراتژیها برای حفظ یک مزیت رقابتی پاسخ دهند.
بازنگری و هماهنگی اهداف:
-
- انعطافپذیری استراتژیک: کنترل استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد تا اهداف و اهداف خود را در پاسخ به شرایط تغییرکننده بازنگری کند. این امکان را فراهم میکند که در صورت لزوم استراتژیها را بازنگری و جهت سازمان را هماهنگ کند.
اعتماد نهادها:
-
- ایجاد اعتماد: عملکرد موثر کنترل استراتژیک میتواند باعث ایجاد اعتماد نهادها، از جمله سرمایهگذاران، کارمندان، مشتریان و همکاران شود. نهادها احتمالاً به سازمانی که به شیوهای فعال به مدیریت فعالیتهای استراتژیک خود نگران است، اعتماد کنند.
به طور خلاصه، کنترل استراتژیک برای حفظ تمرکز استراتژیک، تطبیق با تغییرات، بهینهسازی منابع، یادگیری از تجارب و در نهایت دستیابی به موفقیت در محیط تجاری رقابتی بسیار حیاتی است. این فرآیند حلقه بازخورد لازم را برای سازمان فراهم میکند تا به طور مؤثر در مقابله با عدم قطعیت و پیچیدگیها عمل کند.
تحلیل استراتژیک |
شناسایی و تحلیل منابع مشهود و نامشهود سازمان |
شناسایی و تحلیل قابلیت های سازمان |
شناسایی و تحلیل نقاط ضعف و چالش های درون سازمانی با استفاده از ابزار های استراتژیک |
تحلیل و معرفی عوامل کلیدی موفقیت (KSF) در صنعت |
بررسی و الگویابی کسب و کارهای مشابه در ایران ،منطقه و جهان |
تحلیل و بررسی نیروهای رقابتی اثر گذار بر صنعت (قدرت تامین کنندگان، قدرت خریداران،محصولات جایگزین و….) |
تحلیل و ارزیابی محیط کلان بازار و صنعت ( از طریق تحلیل عوامل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، قانونی و …) |