نیاز به تغییر نگرش برای ورود سرمایه گذاران
عرصه فعالیت در زمینه کشاورزی در سالهای اخیر با توجه به مسئله بحران آب در کشور با مشکلات و چالشهای بسیاری همراه بوده تا جایی که عدهای حتی از مزیتهای نسبی و مطلق برخی محصولات این بخش عبور کردند و این پرسش را در اذهان عمومی مطرح کردند که اصلا چرا باید با وجود مشکلات عدیدهای که در زمینه تامین آب در کشور با آن مواجه هستیم در بخش کشاورزی سرمایهگذاری کنیم. از این نگاه افراطی که بگذریم واقعیت این است که کشاورزی در سالهای اخیر نتوانسته جایگاه خود را در عرصه سرمایهگذاری و اقتصاد کشور حفظ کند.
این درحالی است که با بررسی دقیق مشکلات و چالشهای این بخش میتوان راهکارهایی برای توسعه و سرمایهگذاریهای جدید در این بخش ارائه داد؛ نگاهی نو در عرصه فعالیت در بخشهای کشاورزی که ردپای زمزمههای تحرک در این بخش را در چند سال گذشته تنها در شرکتهای دانشبنیان و نوپا میتوان دنبال کرد.
برخی کارشناسان اقتصادی معتقدند دیگر وقت آن رسیده که نگرشی جدید در این عرصه فراگیر شود و این عامل را روح تازهای در کالبد خسته بخش کشاورزی عنوان میکنند. در این گزارش پای صحبتهای دو نفر از کارشناسان اقتصادی و ایدهپردازی نشستهایم تا به بررسی این موضوع بپردازیم که در ادامه پیش رو دارید.
حرکتی نو در زمینه کشاورزی دانش محور
توجه به فعالیتهای دانشی در هر سطحی که باشد میتواند در نهایت به رشد بخشهای مختلف اقتصادی منجر شود. ورود شرکتهای دانشبنیان به حوزه کشاورزی و توجه به مباحث علمی در این زمینه باعث شده تا در سالهای اخیر مسیر حرکت بخش کشاورزی در کشور با تغییراتی همراه شود که ثمره آن در پنج سال آینده در توسعه این بخش مشهودتر خواهد بود.مهدی قاسمی، یکی از کارشناسان اقتصادی و فعالان در زمینه توسعه ایدههای نو در بخش کشاورزی با تاکید براین نکته میافزاید: نیاز امروز بخش کشاورزی در کشور یک دگردیسی در نوع نگرش و سرمایهگذاری در این بخش است که خب در سالهای گذشته این موضوع بیش از هر چیزی در شرکتهای دانشبنیان فعال در این حوزه قابل لمس است.
ازاینرو توجه به پروژههای تحقیقاتی بهویژه در بخش خصوصی با رویکرد ترویج در حال شکلگیری است و این امر باعث شده تا لااقل فعالان بخش خصوصی اندکاندک به جای تکیه بر سیستمهای سنتی به دنبال شیوههای نو به منظور افزایش بهرهوری در فعالیتهای خود باشند.وی درادامه میافزاید: توسعه کشت گلخانهای، استقبال و استفاده از سیستمهای آبیاری نوین، استفاده از بذرهای اصلاح شده، کشت هیدروپونیک، توسعه فعالیتهای کشتبافت و… همه و همه حاکی از این تغییر نگرش در بخش خصوصی است.
البته باید در نظر داشت که همچنان این نوع نگاه در اقلیت قرار دارد و آنچنانکه باید نتوانسته جای خود را در فعالیتهای این بخش باز کند. از سوی دیگر شرکتهای دانشبنیان که عمدتا در زمینه فعالیتهای تحقیقاتی در این زمینه فعالند با مشکلات و چالشهای زیادی مواجهند. قاسمی در پاسخ به این پرسش که چرا شرکتهای فعال در این زمینه عمدتا در زمینه تجاریسازی محصولات خود ضعف دارند و آیا اصلا قائل به این مسئله است میگوید: بله این موضوع را قبول دارم.
واقعیت این است که اعضای تیم اینگونه شرکتها عموما از یک نیروی متخصص اقتصادی بهره نمیگیرند و به همین دلیل در تجاریسازی و فعالیتهای پس از تولید به مشکل میخورند. معمولا حساب و کتابهای انجام شده خوب پیش نمیرود.
از طرف دیگر این شرکتها عمدتا در مراکز تحقیقاتی و پارکهای علم و فناوری مستقر هستند که با مشکلات و مسائل این مراکز هم باید کنار بیایند. این در حالی است که در مدلهای جهانی و بهروز دنیا پارکها و مراکز تحقیقاتی برای اعتبار خود و ادامه روند برندسازی فعالیتهای کل مجموعه تلاشهایی را در زمینه بازاریابی و تجاریسازی این محصولات انجام میدهند. این نقش مشاوری در کشور ما بسیار کمرنگ است.
سیکل معیوب سرمایه گذاری در بخش کشاورزی
علیاکبری کلانمحله، یکی دیگر از کارشناسان اقتصادی و فعال در عرصه سرمایهگذاری و شروع کسبوکار میگوید: یکی از ضعفهای مهم سرمایهگذاری در بخش کشاورزی این است که فعالان این بخش از سرمایههای لازم برای توسعه کار خود برخوردار نیستند و ازاینرو نمیتوانند از حوزههای نوآورانه و جدید در این بخش استفاده کنند و این تا حد زیادی به خرده مالکی در بخش کشاورزی باز میگردد. از سوی دیگر سرمایهگذاران هم به دلیل نگرش منفی به بخش کشاورزی تمایل به فعالیت و سرمایهگذاری در این بخش ندارند.
وی اضافه میکند: باید در نظر داشت که نکته کلیدی در این عدم رویکرد مثبت به بخش کشاورزی توسط سرمایهگذاران تا حد زیادی مربوط به سودآوری در بخشهای دیگر اقتصادی است. درحالیکه ما در بخش خدماتی و بازرگانی در کشور سودهای قابلتوجهی را برای سرمایهگذاران متصور هستیم در کشورهای بر پایه کشاورزی این سودآوری در بخش کشاورزی محقق شده است.
قاسمی نیز با تاکید بر اینکه بخشهای بازرگانی و خدمات در کشور ما سودآوری مناسبی دارد، عنوان میکند: خب یک سرمایهگذار برای اینکه بتواند سود خود را به حداکثر برساند ترجیح میدهد در این بخشها سرمایهگذاری کند و این امر زمینهساز یک سیکل معیوب برای سرمایهگذاری در بخش کشاورزی شد درحالیکه در شرایط فعلی فعالیتهای نوآورانه در زمینه کشاورزی در اقتصاد ما هم سودآوری خوبی دارد.امروز به دلیل اینکه شرکتهای نوپا در این عرصه پای به فعالیت گذاشتهاند و مدلهای استارتاپی در زمینه کشاورزی در حال شکلگیری است میتوان سرمایهگذاران را برای سرمایهگذاری در این بخش ترغیب کرد.
این کارشناس اقتصادی ادامه میدهد: شاید در گذشته این توازن میان سودآوری در بخشهای مختلف اقتصادی و بهویژه در مقابله بخش کشاورزی باسایر بخشها برقرار نبود اما در حال حاضر و با روی کار آمدن این شرکتهای نوپا در زمینه کشاورزی تا حد زیادی این معادله به سمت و سوی سرمایهگذاری در بخش کشاورزی برگشته و میتوان با شناسایی و توسعه این بخشها روند جدیدی را در سرمایهگذاری در عرصه کشاورزی شاهد بود.
راه اندازی مراکز رشد برای نوپاهای کشاورزی
یکی از مشکلات عمده سرمایهگذاری در بخش کشاورزی عدم شناخت و استقبال سرمایهگذاران از فرصتهای این بخش است ازاینرو شرکتهای دانشمحور به دلیل ضعف در بازاریابی سرمایهگذاری نمیتوانند اقدام به جذب سرمایهگذار کنند و همین عامل ضعف در تامین مالی این شرکتها را رقم میزند و درصد شکست و ریسک کار را افزایش میدهد. یکی از مباحثی که این روزها در اقتصاد دانشبنیان در کشور مطرح است راهاندازی مراکز رشد و مراکز شتابدهی است.
سوال اینجاست که آیا نمیتوان برای این بخش مراکز رشد را بهصورت تخصصی و با حمایت بخش خصوصی راهاندازی کرد؟ قاسمی در پاسخ به این سوال میگوید: مراکز رشد از سالهای قبل در کشور ما راهاندازی شد و ماموریت شتابدهی در فرآیند تولید علم و ایدههای نو در کشور را به عهده دارد و تا به حال هم این نگاه وجود داشته که مراکز رشد بهصورت تخصصی در زمینه شرکتهای فعال در عرصه کشاورزی راهاندازی شود.
اما این مراکز رشد عمدتا در پارکهای علم و فناوری مستقر بوده و در بخش دولتی اداره میشود بنابراین باید اقدامات کارشناسی در این زمینه صورت گیرد و صرف بخش خصوصی بودن هیچ اولویتی ایجاد نمیکند. این موضوع بهصورت تحلیلی و درست بررسی شود تا مانند برخی طرحهای دیگر باری بر دوش شرکتهای نوپا و دانشبنیان اضافه نشود.
البته که اگر این مراکز رشد درست تعریف شود و بتوانند بهویژه در زمینه بازاریابی و برندسازی خروجی این شرکتها فعالیت داشته باشند اتفاق تازهای است که میتواند بسیار کاربردی و کمککننده باشد. تجاریسازی در این فرآیند از اهمیت خاصی برخوردار است که باید مورد تاکید و توجه قرار گیرد. اکبری اما معتقد است باید در گام اول فرصتهای موجود به دقت شناسایی شود.
اینکه ما بخواهیم مراکز رشد را راهاندازی کنیم نگاه خوبی است اما باید این فرآیند را در بخش خصوصی دنبال کنیم و این موضوع نیازمند سرمایهگذاری است، بنابراین باید با شناسایی فرصتهای این بخش، جذابیت لازم برای سرمایهگذاری در این بخش به وجود آید.